خانه عناوین مطالب تماس با من

وصیت خودکشی

وصیت خودکشی

درباره من

وطن پرست ادامه...

پیوندها

  • امپراطوری ایران
  • حسرت
  • سکوتی سنگین تر از فریاد
  • ساحل آرزو ها
  • این چه حسیه؟
  • دل نوشته های یه پسر خوب

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • دلتنگی
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • خدا با این حرفت داغونم کردی - منو ببخش.
  • خیلی سخته
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • قطره
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • بهمن 1389 1
  • آبان 1389 18

آمار : 6833 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • دلتنگی دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 05:50
    یادت میافتم هر جا که میرم با یاد چشمات اروم می گیرم یادت میافتم هر لحظه همیشه این جای خالیت هر گز پر نمیشه یاد تو اینجاست کنار من همیشه یادی که هر گز از ذهنم دور نمیشه از وقتی رفتی شکستم تو غمو درد یه بغز کهنه منو دیوونه می کرد دلم تنگ شده باز برای اون خاطراتمون من ندارم حتی از تو یدونه نشون به کی بگم من کجا بگردم تا...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 04:03
    هر کی اومد تو زندگیم میبردمش تا آسمون امروز میشد رفیق راه فردا واسم بلای جون نمیشه قلب عاشقو به دست هر کسی سپرد نمی دونم بد میاورد یا چوب سادگیشو خورد هر چی که به سرم اومد تقصیر هیچ کسی نبود هر چی که بود پای خودم تو قصه هام کسی نبود هیچ کسی عاشقم نشد هیشکی سراغم نگرفت جواب کار خودمه هر چی بلا سرم اومد تقصیر هیچ کسی...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 21 آبان‌ماه سال 1389 17:00
    این بار تو انتخواب شدی برای کشتن صدام اجیر شده دست حوس به قیمت اشک چشام عادت شده راحت بکش فکر عذاب من نباش قلبم نمیترسه بزن نگاه نکن به گریه هاش بزن بزن ادم کش بزن تو با بی رحمی بزن که من راحت شم از این وجود زخمی بزن بزن ادم کش این اولین بارم نیست گریم به حال دلته این گریه از رو غم نیست
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 17 آبان‌ماه سال 1389 20:01
    میمیرم برات اگه بدونی چه می کنه اون یاد خنده هات آتیشم زدی گر گرفته تنم از برق اون نگات حالا من موندمو تو و این همه خاطرات میمیرم برات عاشقم هنوز نمی خوام که بمونی بسوزی به ساز دلم گفتی من میرم نمی تونستی بری به فردا ها یا که از دلم گر چه راهی نیست تا فردا ها یار خوشگلم یار هم دلم باورم بکن منی که نشسته تو غربتم ،...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 16 آبان‌ماه سال 1389 16:58
    تنهایی سخته تنهایی درده تنهایی به دون تو واسم مرگه تنها که هستم یه دل شکستم از تموم اهل دنیا خسته ی خستم گوشه گیری بی جوابم از سر عشق من خرابم خستم از دل ، خستم از حرف خستم از شب های بی برف من با ادما غریبه عشقمو هیچکی ندیده خستم از حرفای سنگین من رفیقم دلی غمگین
  • خدا با این حرفت داغونم کردی - منو ببخش. شنبه 15 آبان‌ماه سال 1389 00:24
    - ایا می دانید چرا خداوند شیطان را از درگاه خود راند و برای همیشه او را طرد کرد؟ چون فرمان خدا را برای سجده ی انسان اطاعت نکرد. اما بی وفایی برخی ادمیان را بنگر که از خدا رو می گردانند و حلقه ی بندگی شیطان به گردن می اویزند! رسول خدا (ص) می فرماید: خداوند به چنین انسانهایی خطاب می کند: من به خاطر تو شیطان را طرد کردم...
  • خیلی سخته پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 23:22
    خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه خیلی...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 03:35
    شب و تنهایی و غربت تو چشام اشک پر از خون یه دله شکسته از یار یه دل پر غم و داغون انتظار از تو ندارم منو تنها جا بذاری تکو تنها توی دنیا تو منو دوستم نداری! هر کی جدا کرد تورو از من الهی غصه بگیره توی تنهایی و غربت بی کس و بی یار بمیره بی تو از حسرت دوریت دل من داره میمیره تا تو بر گردی دوباره دل من آروم بگیره کاشکی...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 02:02
    من یه پسمونده شدم از همه جا رونده شدم توی مرداب خیانت دیدی چه افسرده شدم؟ دل به دلم کسی نداد سهم دلو کسی نداد زندونی چشات شدم هیچکی جوابمو نداد واسه به دست اوردنت به آب و آتیش میزنم نارو زدی از ته دل گفتی بسوز تو دام عشق نگفته هام خیلی زیاده هیچکی نگفت تفلی گناهه عاشق شدن مثل سرابه تا بفهمی عمرت تباهه تموم لحظه های من...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 02:41
    تا حالا تنها تر از من دیدی؟ بی وفا تر از خودت هم دیدی؟ تا حالا شده که دلتنگ باشی؟ یا عاشق یه دل سنگ باشی؟ تا حالا غمگین تر از من دیدی؟ بی محبت تر از خودت هم دیدی؟ تا حالا شده که در حسرت باشی؟ در حسرت یه مرگ زود رس باشی؟ تا حالا یک بار قلبت خورد شده؟ که بفهمی قلب منم پودر شده؟ تا حالا شده کسی بگه با تنه؟ میشه دست از سر...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 00:50
    تنهاترینم من، تنها نزار منو، تنها سفر نکن این دل شکسته از یاد رفته رو، دیونه تر نکن چشمهای خیس من، این چشمه های غم، دیونه تواند ای رود مهربون، از روز وصلمون، چیزی بگو به من حرفی بزن گل ام، من کم تحمل ام با گریه های تو، روزهای شاد ام و از یاد میبرم اما چه فایده، میترسم عاقبت از یادتو برم کم گریه کن گل ام، من کم تحمل ام...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 00:06
    این روزها آنقدر دلتنگم که هرگز با ور نمی کنم که سالهای سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد، زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیرمی گذرند که احساس می کنم ، خفه می شوم هیچ نمی دانم چرا......
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 00:03
    دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست......
  • قطره دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 19:06
    قطره‌ دلش‌دریا می‌خواست. خیلی‌وقت‌ بود که‌ به‌ خداوند گفته ‌بود هر بار خداوند می‌گفت: از قطره ‌تا دریا راهیست‌ طولانی راهی‌ از رنج ‌و عشق ‌و صبوری هر قطره‌ را لیاقت ‌دریا نیست قطره‌ عبور کرد و گذشت قطره ‌پشت ‌سر گذاشت قطره‌ ایستاد ومنجمد شد قطره‌ روان ‌شد و راه‌ افتاد قطره‌از دست ‌داد و به‌آسمان‌ رفت و هر بار چیزی‌از...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 13:08
    اشکی که بی صداست، پشتی که بی پناست، دستی که بسته است، پایی که خسته است، قلبی که عاشق است، حرفی که بی صداست، شعری که بی بهاست، دارایی من است، ارزانی شماست....
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 01:24
    خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!! بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم... بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..! خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره.. که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!! بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن.. که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 8 آبان‌ماه سال 1389 20:54
    آرام چشم های مرا باد برده است . . . یا سوزش حرارت مرداد برده است . . . دارم به چشمهای تومن فکر می کنم طغیانگری که ماهی آزاد برده است پوشیده نیست خواب و خیال مرا همان چشمی که بوی میکده می داد برده است صد بیستون خیال تو را داشتم ولی . . . لعنت به آن که تیشه ی فرهاد برده است حالی نمانده است برایم که بد شود حالی که زخم...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 18:12
    . . . این زندگی انگار معنایی ندارد در لحظه های خوب ما جایی ندارد صندوق احساسات ما خیلی فقیر است نان تنور شعر شاعر هم خمیر است لبخند ، تکرار نگاهی بی فروغ است خندیدن ما گریه و گریه دروغ است حالا برای عاشقی هر لحظه دیر است حس بلند پرواز ما هم بی مسیر است در انتظار زندگی کلی خماریم هرچند می‌دانی که راهی هم نداریم غافل که...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 13:47
    اِنّا لله و اِنّا علَیه ِ راجعُون . . . ! میروم و شعرهایم غریب می شوند یادتان باشد ، واژه ها گناهی ندارند لیک میدانم با تمام بی گناهیشان همه را به دار می آویزید اما به چه جرم ؟! . . . به جرم فریاد شدن !؟ و یا زبان دل شدن !؟ باشد قبول ! حرفی نیست . . . این آیین شماست ، آیین پدرانتان ، آیین فرزندانتان همه هم که می دانند...