اِنّا لله و اِنّا علَیه ِ راجعُون . . . !
میروم و شعرهایم غریب می شوند
یادتان باشد ، واژه ها گناهی ندارند
لیک میدانم با تمام بی گناهیشان همه را به دار می آویزید
اما به چه جرم ؟! . . .
به جرم فریاد شدن !؟
و یا زبان دل شدن !؟
باشد قبول !
حرفی نیست . . .
این آیین شماست ، آیین پدرانتان ، آیین فرزندانتان
همه هم که می دانند
بی گناهی کم گناهی نیست در آیین عشق
پس بی خیال محشر !
امضا بزن پای حکم اعدام
به قول شما:
واژه از یغما گری بر دار آویزان شده
میگویم باشه
اما . . .
واژه از بی یاوری بر دار آویزان شده
گرگ با یغماگری ها بر جهان حاکم شده
ما که رفتیم . . .
تو هم زودتر واژها را گردن بزن ، مبادا رسوایت کنند !
همه گناه کاریم
جرمه هممون بیگناهییه
عالی بود